مضطرب حال مگردان منِ سرگردان را...

ساخت وبلاگ

قلبم انگار نمی تپد 

حس می کنم معلقم..اصلن انگار نیستم..

خسته ام..فشار کار پژمرده ام کرده...

ساعت که ۲ می شود مانند تیری از خشاب در رفته از بیمارستان خارج میشوم و خودم را به سرویس می رسانم..فقط به این فکر می کنم که هرچه زودتر به خانه برسم و آبی خنک به سر و رویم بزنم که ناگهان بغض می کنم

نمی دانم میان این همه خستگی و کلافگی و گرمای هوا چه وقت دلتنگیست

این کربلا هم برایم دردسر شده.نرفتنش یک درد است و رفتنش دوصد درد.

که عادت کردم میان این دلتنگی و بغض های بی محل به خودم سقلمه ای بزنم که کربلا رفتتت دگر برای چه بود..حالا که یکبار رفتی بار دیگر اربعین پیاده رفتنت دگر برای چه بود که حال اینطور دربه در و دلتنگ و خانه خراب شوی.. 

سرویس پشت چراغ قرمز مکث محکمی می کند طوری که منو و بغضم و دلتنگی هر سه به شیشه کوییده میشویم ولی زهی خیال باطل که این ضربه به سر ،خیال کربلا را از سرم بیرون ننداخته است...

سعی می کنم مثل ادمهای متشخص با دلم صحبت کنم که دل جان آدم باش الان وقت گریه کردن نیست انهم در جمع همکارها...

چشمانم را می بندم و درگوشی با ارباب صحبت می کنم که دو سال ندیدنت برای من درد است و برای شما نعمت..همینکه مرا دوسال است نمی بینید یحتمل راحت ترید..بعدش با خودم فکر می کنم عشق یک طرفه دردی خانمان سوز است که خانمان انسان را به باد می دهد...که هوای کوی تو از سر نمی رود ..آری

هیچ راه حلی برای دل دلتنگم نمی یابم...

.................................................................. .....

نماز مغرب و عشا را می خوانم و دراز کش میشوم روی کاناپه...

تلفنم زنگ می خورد...حضرت همسر ان سوی خط دلبری می کند...

فقط نمی دانم چرا دستم می لرزد...قلبم دوباره به تپش می افتد

وقتی می شنوم که می گوید نظرت در مورد یک سفر کربلای دو نفره چیست؟؟؟

باقی حرفهایش را نمی شنوم و خیره میشوم به تابلوی حرم امام رئوفم که روبروی کاناپه روی دیوار خودنمایی می کند...

که باز فراموش کردم مهمان نوازی از اصول این خاندان است 

که مگر میشود طالب دیدار باشی و آنها نباشند؟؟؟؟؟؟؟!!!!


پ.ن ۱:

مقام عیش میسر نمی شود بی رنج..

من منتظر می مانم برای دیدار...هرچه بیشتر انتظار بکشم شیرینی اش بیشتر است...


پ.ن.۲:

روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم ،که پریشانی این سلسله را آخر نیست.. 


پ.ن ۳:

دل تشنه ای دارم ای عشق، مرا زنده کن زیر اوار باران..


پ.ن ۴: 

آخر از باب الجوادت کربلایی می شوم...


دانلود مداحی عجب عطر سیبی وزیده که هر سو نشان حسین است.....
ما را در سایت دانلود مداحی عجب عطر سیبی وزیده که هر سو نشان حسین است.. دنبال می کنید

برچسب : مضطرب حال مگردان من سرگردان را, نویسنده : 7tavafeyar0 بازدید : 129 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 6:48